به سایت آلاله های الوند خوش آمدید

 

 

 

link
 

bu ali sina university

amir kabir university

sharif university

ferdosi university

 

 

ترکستان

 تركه تو يك شب برف و بوراني داشته از سر زمين برميگشته خونه، يهو ميبينه يكجا كوه ريزش كرده، يك قطار هم داره ازون دور مياد!  خلاصه جنگي لباساشو درمياره و آتيش ميزنه، ميره اون جلو واميسته. رانندة قطاره هم كه آتيشو ميبينه ميزنه رو ترمز و قطار     وا ميسته. همچين كه قطار واستاد، تركه يك نارنجك درمياره، ميندازه زير قطار، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار ميشن! خلاصه تركه رو   ميگيرن ميبيرن بازجويي، اونجا بازجوه بهش ميتوپه كه: مرتيكة خر! نه به اون لباس آتيش زدنت، نه به اون نارنجك انداختنت! آخه تو   چه مرگت بود؟! تركه ميزنه زير گريه، ميگه: جناب سروان به خدا من از بچگي اين دهقان فداكار و حسين فهميده رو قاطي ميكردم!!!

      ترکه ميره سوپر مارکت ميگه آقا نوشابه خانواده دارين؟ يارو ميگه بله. ميگه به مجردا هم ميدين؟! 

     از يه تركه پرسيدند : اون كدوم پيامبره كه حيوونا رو جمع كرد تو كشتی و بردشون . تركه گفت : حضرت يوگی و دوستان

      به ترکه ميگن نمي‌خواي آدم بشي؟ ميگه من از اين قرتي بازيا خوشم نمياد!

      به يه ترکه ميگن خر بهتره يا گاو؟ ميگه گاو. ميگن چرا؟ ميگه خوب آدم که از خودش تعريف نمي‌کنه!

      به يه ترکه ميگن چرا داروهات رو به موقع نمي‌خوري؟ ميگه آخه مي‌خوام ميکروبها رو غافلگير کنم!

      از يه ترکه مي‌پرسن چرا ترکا به ق ميگن گ ؟ ميگه والا گبلا گبلنا و گديم گديما ميگفتن، ولي حالا ديگه نمي‌گن!

      یه ترکه هم ادعای پیامبری میکرده دوستاش میگن هیمنطوری که نمیشه ادعای پیامبری بکنی حداقل باید یه معجزه ای نشون بدی ترکه هم میگه من هم معجزه دارم دوستاش میگن چی ترکه میگه "ق" (یادتون هست که ترکا نمیتونند بگن "ق")

      تركه كفترشو گم ميكنه ، تو روزنامه آگهي ميده: بيوه بيو!!

      يه ترکه هم اونقدر مهم ميشه که توي امتحان مياد  

      يه روز به يه ترکه ميگن چرا تو هر وقت ميري دستشويي در رو نمي‌بندي؟ ميگه نه بابا، مي‌خواي من در رو ببندم که تو بياي از سوراخ کليد نگام کني؟!

      يه ترکه وسط تابستون ميره زير پتو. يه بنده خدايي مي‌بينش بهش ميگه آقا مگه شما ترکين که تو اين گرما رفتين زير پتو؟ ترکه ميگه مگه از زير پتو هم معلومه؟!
 

تركه رفته بوده استخر، مسؤول اونجا مي خواسته واسه شا.... تو آب جريمش كنه. تركه داد و بيداد مي كنه كه:‌ خوب بابا همه تو آب مي ش....! يارو ميگه: ‌آره، ولي نه از رو دايو!!!

تركه يه بسته هزار تومني ميشمره، 250 تومن كم مياره!!

 تركه چراغ جادو پيدا ميكنه، دست ميكشه روش غولش در مياد ميگه: ‌دو تا آرزو بكن. تركه ميگه: يه نوشابه خنك ميخوام كه هيچ وقت تموم نشه. غوله بهش ميده، تركه يكم ميخوره ميگه: ‌به به! چقدر خنكه! يكي ديگه هم بده!!!

      يه روز يه ترکه داشته اسب سواري مي‌کرده و اسبه هم لخت بوده و هيچي نداشته که اين خودشو بهش بگيره و همش سر مي‌خورده و ميفتاده طرف دم اسبه. اين دفعه که ميفته ته بدن اسبه، داد ميزنه آهاي اصگر جان، يه اسب ديگه وردار بيار اين اسبه تموم شد!


به ترکه ميگن: ميدوني امام حسين کجا دفن شده؟ ميگه: نه. ميگن: کربلا. ميگه: اي خوشا به سعادتش!!!

تركه ميره زير ماشين، رفقاش با دمپايي ميزنن درش ميارن!!!

 سه تا تركه رفته بودن ايستگاه راه‌آهن، تا ميرسن تو يهو قطار حركت ميكنه، اينها هم ميگذارن دنبال قطار حالا ندو كي بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختي، يكيشون ميرسه به قطار و ميپره بالا و دستشو دراز ميكنه دومي رو هم سوار ميكنه، ولي سومي بندة خدا هرچي ميدوه نميرسه. خلاصه خسته و كوفته برميگرده تو ايستگاه، يك بابايي بهش ميگه: آقاجان چرا اينقدر خودتونو خسته كرديد؟ قطار بعدي نيم ساعت ديگه حركت ميكنه، واميستاديد با اون ميرفتيد. تركه نفس زنان ميگه: ايلده منم نميدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفيقام اومده بودن بدرقم!!!

      تركه ادعاي پيغمبري ميكرده،رفيقاش بهش ميگن: بابا همينجوري كه نميشه! بايد بري چهل روز بشيني تو غار، تا از خدا برات وحي بياد. خلاصه تركه ميره، دو روز بعد با دست و پاي شكسته و خوني مالي برميگرده! رفيقاش ميپرسن: چي شده؟! تركه ميگه: ايلده ما رفتيم تو غار، يهو جبرئيل با قطار اومد!!!

تركه بيهوا مياد تو اتاق، خفه ميشه!!!

تركه پسرشو ميگذاره دانشكده افسري، رفيقاش بهش ميگن: بابا اينكه درسش خوب بود، ميگذاشتي دكتري، مهندسي چيزي ميشد، تركه ميگه: آخه ميخوام وقتي درسش تموم شد باهم كلانتري باز كنيم!!

 تركه خودكارش تموم ميشه، ترك تحصيل ميكنه!!!

  تركه ميره مسابقة قرائت قرآن ، شلوار ورزشي ميپوشه!!!

تركه صبح از در خونه مياد بيرون، ميبينه سر كوچه يك پوست موز افتاده، با خودش ميگه: اي داد بيداد، باز امروز قراره يك زميني بخوريم!!!

از تركه ميپرسن: ببخشيد ساعت چنده؟ ميگه: والله تقريباٌ سه و خورده اي. ميپرسن: ببخشيد، دقيقاٌ چنده؟ ميگه: دقيقاٌ هفت و سي و يك دقيقه!!

تركه با كايت ميكوبه به ساختمون بانك كشاورزي، 730 نفر كشته ميشن! ....

 تركه ميره پيتزا فروشي، ميگه: ببخشيد پيتزا بزرگ چنده؟ يارو ميگه: 2000 تومن. تركه يكم بالا پايين ميكنه، ميگه: پيتزا متوسط چنده؟ يارو ميگه: 1000 تومن. باز تركه يوخده با پولاي جيبش ور ميره، ميگه: پيتزا كوچيك چنده؟ يارو ميگه: 700 تومن. تركه دست ميكنه تو جيبش يك صد تومني درمياره، ميگه: قربون دستت داداش، يك جعبه اضافه به ما بده!!!

تركه از طبقه صدم يه ساختمون مي‌پره پايين، به طبقه پنجاهم كه ميرسه ميگه: خب الحمدالله تا اينجاش كه بخير گذشت!!!

<back

 

 

صفحه اول   |   مقاله   |   کامپیوتر  |   ادبی   |  طنز

 

copyright © 2005 all right reserved

استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع آزاد است

 

web designed by h.karbaschi